کمال اطهاری، پژوهشگر توسعه در گفتگو با خبرنگار ایراسین در مورد نبود الگوی توسعه در ایران گفت: آنچه مسلم است این است که حاکمیت فاقد الگوی توسعه بوده و هست و یک مدل توسعه ای منطبق بر شرایط ایران تدوین نشده است. در ایران دو برداشت ساده انگارانه از قواعد اقتصادی و توسعه وجود دارد. برداشت اول دیدگاهی است که با عنوان نئولیبرالیسم به شکل مبتذلی در ایران رایج شده است و می گوید باید از یک قاعده تبعیت کنیم و آن تبعیت کل اقتصاد و جامعه از بازار است و اگر غیر از این باشد در واقع چرخ را از نو اختراع کردن است! برداشت دوم هم یک برداشت ابتدایی از نگاه سوسیالیسمی است که در گذشته بیشتر رایج بود و الان کمتر قالب است و آن این دیدگاه است که همه چیز را باید دولتی کرد و آنها هم اعتقاد دارند دولتی کردن تنها راه توسعه است و هر دو برداشت چه نحوه دخالت دولت و چه نحوه دخالت بازار یک گرته برداری مبتذل از قواعد توسعه است.
اطهاری به شکل بندی های مختلف توسعه در زمان های مختلف در کشورهای مختلف اشاره کرد و افزود: در حاکمیت بیشتر تفکر اول حاکم بوده است و در بیرون از حکومت هم بیشتر تفکر دوم قالب بوده است لذا این وضعیت باعث شده تدوین یک الگوی توسعه سازگار با شریط ایران هیچ گاه در دستور کار قرار نگیرد. اصول توسعه در مراحل مختلف کشورها یکی است ولی نحوه شکل بندی اقتصادی و اجتماعی آنها متفاوت است. مثلا سرمایه داری در آلمان یک شکل دارد که با مدل سرمایه داری در اسکاندیناوی فرق می کند یا سرمایه داری در انگلستان با اینکه که نزدیک ترین کشور در اروپا به آمریکاست با سرمایه داری در آمریکا متفاوت است و شکل دیگری دارد و همه این گونه ها می توانسته است برای سوسیالیسم هم رخ دهد و یکی از دلایل فروپاشی شوروی این بود که فکر می کرد یک گونه سوسیالیسم وجود دارد و صلب بودن آن باعث فروپاشی آن شد با اینکه در اوج قدرت نظامی و سیاسی بود ولی نهادها نمی توانند در طول زمان تغییر نکنند. پس ما در کشورهای مختلف و هم در طول زمان با شکل بندی های مختلفی از ترکیب برنامه و بازار روبرو هستیم و توسعه در ایران به این خلاقیت وابستگی دارد که بتوانیم با ترکیب از این دو نگاه، برای کشور خودمان آن را تعریف کنیم.
اطهاری به قابلیت ترکیب دو برداشت از توسعه در ایران اشاره کرد و گفت: در دولت فعلی این نگاه وجود دارد که همه چیز را به بازار بسپاریم و در بیرون هم این نگاه وجود دارد که همه چیز را دولتی کنیم و به جای اینکه به ترکیب این دو فکر کنند؛ همه کشورها را امپریالیسم و مسخ شده سرمایه داری می دانند و گویی فقط یک عده در ایران فهمیده اند که راه نجات چیست. اگرچه نیروها چه در داخل دولت و چه بیرون از آن، اگر جهت گیری درست و مناسبی داشته باشند می توانند ترکیب درست کار و سرمایه، برنامه و بازار و نحوه تعامل را به خوبی تعریف کنند نه اینکه مجددا همه فریاد بزنند همه کارخانه ها را دولتی کنید و بخواهیم برگردیم به قبل که همه چیز دولتی بود و نتیجه آن به اینجا رسیده است.
این پژوهشگر توسعه به مدل توسعه در آلمان اشاره کرد و افزود: در واقع نحوه ترکیب این دو دیدگاه بسیار مهم است و مثلا شما این را در کارخانه های بزرگ آلمان که از همه در این زمینه پیشروتر است می بینید. در کارخانه های بالای 500 نفر 49 درصد هیئت مدیره می تواند از کارگرها تشکیل شود و هرچه کوچکتر باشد این نسبت کمتر می شود و این قانون است. این یک نوع خلاقیت مخصوص کشور آلمان است برای ترکیب کار و سرمایه و برای همین است که اقتصاد آلمان همیشه جلو است. نوع دیگری از این ترکیب را در ژاپن و کره و چین می بینید. این ها از اصول مشترکی برای ترکیب کار و سرمایه در مدیریت استفاده می کنند.
اطهاری در خاتمه به رابطه عدالت و رشد اقتصادی در ایران پرداخت و گفت: در ایران یکی می آید دم از رشد اقتصادی می زند و می گوید همه چیز را از کارگر و مسکن و غیره باید قربانی رشد اقتصادی کرد. دیگری می آید دم از عدالت اجتماعی می زند و می گوید باید همه چیز را به پای عدالت بریزیم و می بینیم برون داد همه این ها شاخص نکبت است یعنی بیکاری و تورم بالا می رود یا تقلیل پیدا می کند به دفاع از طبقه کارگر با مزد حداقلی در صورتی که تا وقتی شما سیاست اقتصادی درستی نداشته باشید چطور سرمایه دار می تواند مثلا در قبال افزایش صد درصدی رشد قیمت مسکن در یکسال آن را در مزد حداقلی جبران کند و این سیاست اجتماعی است که می تواند این بازتوزیع را انجام دهد. یعنی تا ما در گفتمان دفاع از طبقه کارگرد اکتفا می کنیم به مزد حداقلی، موضوع به توزیع تنزل پیدا می کند و هیچگاه توزیع نمی تواند همه حقوق کارگر را تامین کند. برای همین سیاست اجتماعی ابداع شد. چون توزیع نمی تواند حقوق طبقه کارگر را تامین کند این بازتوزیع است که می تواند این حقوق را تامین کند، دولت مالیات می گیرد و در قبال سیاست اجتماعی که برعهده دارد مسکن اجتماعی، آموزش مجانی و بیمه و... را برای این طبقه می سازد لذا چون مسکن کارگر ارزان است آن مزد حداقل که از توزیع و محیط کار تامین شده است معنا پیدا می کند.حالا شما ببینید اصلا این گفتمان بازتوزیع در دفاع از طبقه کارگر در ایران و یا در رسانه ها وجود دارد؟ لذا الگوی توسعه باید یک الگوی توسعه دانش بنیان باشد که در آن رابطه هم افزا بین عدالت و رشد اقتصادی در قالب یک سیاست اجتماعی تعریف شده باشد.
ارسال نظر