به گزارش خبرنگار ایراسین، ابتدای دهه ۱۳۶۰ و زیر بمبباران سالهای جنگ در یکی از محلات قدیمی اصفهان به دنیا آمد، «محرم» به گفته پدرش اگرچه از همان ابتدا جثه کوچک و نحیفی داشت اما پاهایش با توپ همچون یک سمفونی گوشنواز مینواخت. از همان روزهای جوانی در زمینهای خاکی هنر خود را به رخ کشید و به بازیکن محبوب در بین محله و دوستانش تبدیل شد.
او راهش را ادامه داد تا به تور مربیان فوتبال آن روزهای اصفهان افتاد و سر از سپاهان درآورد. سکوهای طلایی ورزشگاه تختی و ۲۲ بهمن برای اولین بار این پسر لاغر اندام را در ۱۳۷۹ دیدند، جایی که جوان ۱۸ ساله به عنوان یار تعویضی وارد بازی شد و اولین بازی خود برای سپاهان را انجام داد. آن روز آغاز یک عصر طلایی و یک عاشقانه بود، عاشقانهای بین زردها و محرم.
پسر جوان اصفهانی خیلی زود به مرد اول تیمش تبدیل شد، او یک رهبر تمام عیار بود، بازیساز، گلزن و مهمتر از همه آن پاسهای طلایی و بی بدیل. پاسهایی که در فوتبال ایران نادر و بینظیر بود و هوش فوتبالی و دید عالی «نویدکیا» در زمین نظیر نداشت. فوتبال و توپ در DNA او بود و محبوبیت بخاطر رفتار و صحبتهای حرفهایش به سراغش آمد.
محرم خیلی زود دل سکوها را برد و تا ابد محبوبترین چهره سپاهانیها شد، شماره چهاری که سپاهان را جاودانه کرد و جاودانه شد. محرم ۲۰ ساله در فصل ۸۲–۱۳۸۱ به کاپیتانی سپاهان رسید، تیمش را در راه قهرمانی کمک کرد و جام را به طلاییدلان تقدیم کرد. محرم اولین تیم غیرتهرانی را به قهرمانی ایران رساند و خودش نیز به قله فوتبال ایران رسید و در آن فصل به عنوان بهترین بازیکن لیگ برتر فوتبال ایران معرفی شد، عنوانی که ۱۰ سال بعد هم به دست آورد و جایزه خود را از دست علی دایی گرفت.
از آن سال محرم تبدیل به فکر و ذکر سکوها و مهره اصلی سپاهان در وسط زمین شد. او اگرچه مدت کوتاهی به آلمان و بوخوم رفت، اما بار دیگر بازگشت و دوشادوش چهرههایی چون هادی عقیلی، ابراهیم توره، احسان حاجصفی، امیر قلعهنویی و زلاتکو کرانچار عصر طلایی سپاهان را رقم زد. سه فصل سه جام و «هتریک قهرمانی» رویایی که به واقعیت پیوست.
تا آن سالها همه چیز خوب بود و محرم با مصاحبهها و صحبتهای حرفهای خود نه تنها محبوب قلب اصفهان، بلکه چهره محبوب فوتبال دوستان ایرانی شد. اما آن بهاران، خزانی هم داشت، تغییر و تحولات در سپاهان زیاد شد، شاکله تیم از هم گسست و دیری نپایید تا سپاهان به مرز نابودی کشیده شد. اما در این خزان هم محرمی بود که تیم را حفظ کند و بار دیگر ققنوس وار برخیزد و پنجمین قهرمانی سپاهان تبدیل به دراماتیکترین قهرمانی تاریخ لیگ برتر شود.
اما بار دیگر چنان طوفان سهمگینی به پا خواست که خزان پیشین را همچون نسیمی سحری کرد، سپاهان واقعا در آستانه سقوط قرار گرفت و در رده چهاردهم کار را تمام کرد، محرم هم در همین شرایط با چند مصاحبه تند و تیز علیه مدیریت و کادرفنی بی خیال سپاهان به پا خواست و تیم را نجات داد. اما دیری نپایید تا این جوان خسته غزل خداحافظی سر دهد و شعارهای «احسان نگذار بره» هم در بازی ذوبآهن فایده نداشت و او در دربی اصفهان خداحافظی کرد.
محرم بار دیگر برگشت، همچون معشوقی که دوری محبوبش را نمیتواند دید همچون حافظ که میگوید: «باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش/ وین سوخته را محرم اسرار نهان باش». سپاهان آشفته حال بار دیگر به دست صاحب اصلیاش بازگشت، این بار محرم در قامت سرمربی روی نیمکت سپاهان نشست. او سکوها را یکدست کرد و به تیم سر و سامان داد.
محرم در فصل حضور خود عملکرد فوقالعادهای داشت، اما پشت سد تیم پرتجربه و پرستاره یحیی گلمحمدی با ۶۵ امتیاز (بالاترین میانگین امتیازی تیمی که قهرمان نشده) به عنوان نائب قهرمانی دست یافت. این شروع عالی برای مربی جوان نویدبخش آغاز یک عصر طلایی دیگر را داد اما اینجا جایی برای نجابت، صلابت و حرفهایگری نیست. اینجا لیگ برتر فوتبال هوچیها، دادبزنها، دلالها و زدبندبازهاست. اینجا جایی برای محرم نیست، او با یک فوتبال زیبا و نمایشهای چشم نواز موفق نشد تا در فصل دوم حضورش در برابر موج ناشایستیها بیاستد.
او در آسیا هم با بدشانسی شکست خورد تا زندگی و فوتبال روی سخت خود را به مرد روزهای سخت سپاهان نشان دهد و در نهایت او را مجبور به کنارهگیری کند. حتی کادرفنی تیم ملی نیز که محرم بیشترین همکاری را با آنها داشت «وجود نداشتند» و سد راه او شدند تا پسر آرام و منطقی سپاهان رخت سفر ببندد و دل از معشوق بکند و برود.
محرم رفت و بار دیگر سپاهان و سپاهانیها را با رفتنش یکدست کرد، نویدکیا بارها از عذابی که ناراحتی هواداران بهش میدهد گفت، اما نباید فراموش کند که سکوهای زرد متعلق به شماره چهار و او است. هواداران سپاهان منتظر شماره ۴ ابدی هستند که در روزی بهتر و در هوایی پاکتر بازگردد.
ارسال نظر