به گزارش ایراسین به نقل از تسنیم، سیاستگذاران هر کشور برای برنامهریزی، نیاز به شناخت نیازهای جامعه دارند و از آنجا که ساختار جمعیت، از عوامل تاثیرگذار بر نیاز جوامع به خدمات بهداشتی و درمانی، اجتماعی، فرهنگی است، لازم است ویژگیهای جمعیت و ترکیب سنی آن، مورد توجه برنامهریزان قرار گیرد. روند کنونی تغییرات جمعیتی نشان میدهد که ایران با سرعت بسیار زیادی در حال حرکت به سوی سالمندی جمعیت است و بنابراین از این پدیده میتوان به عنوان یک بحران یاد کرد.
افزایش شدید جمعیت سالمند در آینده نزدیک، یکی از چالشهای مهم کشور ما به ویژه در حوزه سلامت خواهد بود و این در حالی است که آمارها نشان میدهد برای جمعیت فعلی سالمند نیز زیرساختهای اجتماعی و بهداشتی درمانی مناسبی فراهم نشده است. در همین راستا با احمد دلبری؛ رئیس مرکز تحقیقات سالمندی گفتوگویی انجام شده است که در زیر میخوانید.
در زمان حاضر چند نفر سالمند در کشور داریم؟
در حال حاضر ۱۰.۷ درصد جمعیت کشور را سالمندان یا افراد بالای ۶۰ سال تشکیل میدهند که شامل ۹ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر در کل کشور میشود.
درحال حاضر چند نفر از سالمندان تنها زندگی میکنند؟
درحال حاضر ۸۰ هزار تجرد قطعی در حوزه سالمندان داریم یعنی ۸۰ هزار سالمند داریم که ازدواج نکردهاند؛ در آینده این عدد به بیش از ۲.۶ میلیون نفر سالمند مجرد خواهد رسید! یعنی در آینده بیش از دو میلیون و ۶۰۰ هزار نفر سالمند خواهیم داشت که هیچگاه ازدواج نکردهاند و فرزندی نیز ندارند که از آنها نگهداری کند. هم اکنون یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر سالمند تنها نیز در کشور داریم؛ این بدان معناست که یک سالمند ۸۰ ساله در صورتی که مراقبی نداشته باشد باید کارها و خریدهای روزمره، اداری را خودش انجام دهد!
افزایش جمعیت جوان کشور و تعداد فرزندان هر خانواده چه کمکی به بهبود وضعیت مراقبت از سالمندان میکند؟
برای روشنتر شدن تأثیر این مسئله بر مراقبت از سالمند خوب است نگاهی به آمارها بیندازیم. نسلهای قبلی به طور میانگین پنج فرزند داشتند و این تعداد فرزند برای رسیدگی به والدین کافی بود اما با وجود این، درحال حاضر ۳۰ درصد سالمندانی که در آسایشگاهها نگهداری میشوند، مجهولالهویه هستند یعنی بخشی از آنها توسط فرزندان و خانواده خود رها شدهاند. حالا فکر کنید در آینده که میزان تجرد قطعی سالمندان افزایش و تعداد موالید کاهش مییابد این میزان رهاشدگی سالمندان چه قدر بیشتر خواهد شد!؟
از چه سالی این مشکلات در جامعه نمایان میشود؟
از سال ۱۴۱۰ به بعد این آمار افزایشی، شروع خواهد شد؛ درعین حال از سال ۱۴۱۵ نیز پنجره جمعیتی بسته میشود و بحران سالمندی نیز اوج میگیرد در حالی که هیچ برنامهای برای آن نداریم!
با توجه به آمار سالمندان تنها و مجرد چه زیرساختهایی برای ارائه خدمات مراقبت از سالمند در آسایشگاهها وجود دارد؟
ما حتی در خدماتی که در حوزه سلامندی ارائه می دهیم نیز استانداردها را رعایت نکردهایم. الان همه کشورها درحال برنامهریزی و یا سرمایهگذاری در حوزه سالمندی و ایجاد اشتغال برای جوانان در این حوزه هستند اما در کشور ما هنوز حتی تعداد تختهای آسایشگاهی نیز منطبق بر استانداردها نیست.
در کشورهای پیشرفته به ازای هر ۱۸ سالمند یک تخت آسایشگاهی وجود دارد در حالی که ما یک تخت آسایشگاهی به ازای هر ۶۴۰ نفر سالمند داریم! حتی با این تعداد تخت و در همین مراکز نیز مشکلاتی وجود دارد؛ برای مثال هزینه نگهداری هر سالمند ۱۱ میلیون تومان است و یارانهای که بهزیستی به ازای هر سالمند میدهد دو میلیون تومان است که آن هم به همه تعلق نمیگیرد.
در زمینه خدمات مراقبتی و درمانی متخصصان به سالمندان تاچه حد با استانداردها فاصله داریم؟
سوئد دو میلیون نفر سالمند دارد اما هزار نفر متخصص طب سالمندی دارد؛ انگلیس با جمعیتی تقریبا مشابه ایران، چهار هزار متخصص طب سالمندی دارد؛ ما بر اساس استانداردهای جهانی باید حداقل دو هزار و ۳۰ متخصص طب سالمندی داشته باشیم اما درحال حاضر فقط ۲۳ نفر متخصص طب سالمندی داریم!
چرا تعداد متخصصان طب سالمندی بسیار کمتر از استانداردهای جهانی است؟
بعد از سه دوره تربیت متخصص طب سالمندی، به دنبال فشاری که متخصصین داخلی به وزارت بهداشت آوردند تربیت تخصص طب سالمندی در کشور متوقف شد که این امر به دلیل تعارض منافع بود. ما دهها متخصص مغز و اعصاب کودکان در کشور داریم درحالی که در زمینه متخصص طب سالمندی در کشور به شدت کمبود داریم و این درحالی است که نیاز سالمندان به متخصص، بیشتر از کودکان است زیرا سالمندان دچار بیماریهای فراوانی هستند؛ بنابراین وزارت بهداشت باید در قبال توقف تربیت متخصص طب سالمندی پاسخگو باشد. در کنار این رشته، به تخصصهایی نظیر روانشناسی سالمندی، مددکاری سالمندی هم نیاز داریم. به همین دلیل است که از سالمندی در آینده نزدیک به عنوان ابربحران یاد میکنیم.
آیا متخصصان داخلی میتوانند جایگزین متخصصان طب سالمندی شوند؟
یک متخصص طب سالمندی به طور میانگین برای ویزیت هر مراجعهکننده (سالمند) ۴۵ دقیقه وقت صرف میکند در حالی که در سایر تخصصها مانند تخصص داخلی، هیچگاه این مدت صرف ویزیت سالمندان نمیشود! از سوی دیگر طب سالمندی یک رشته تخصصی بسیار مهم است و نیاز به وجود این متخصصان که با مسائل و مشکلات حوزه سالمندی آشنایی کامل دارند؛ در جامعه وجود دارد. برای مثال ۷۰ درصد علت زمین خوردن سالمندان به دلیل محیط نامناسب است و باید متخصصین طب سالمندی وقت بگذارند و برای جلوگیری از بروز این حوادث برای سالمندان و خانوادههایشان، اطلاعات و آگاهیهای لازم را ارائه کنند؛ متوجه اهمیت تربیت این متخصصین خواهیم شد.
عمدتاً دوران سالمندی در کشور ما با سلامتی همراه نیست؛ برای رفع این معضل باید چه کرد؟
در کشور ما ۹۰ درصد سالمندان یک بیماری مزمن، ۷۵ درصد دو بیماری مزمن و ۵۰ درصد سه بیماری مزمن دارند. در کشورهای درحال توسعه که منابع کافی برای غربالگری، درمان و مراقبت از سالمندان وجود ندارد استراتژیها باید مبتنی بر آموزش باشد یعنی افراد قبل از رسیدن به سن سالمندی و بازنشسته شدن باید آمادگیهای لازم را برای حفظ سلامتی خود (از لحاظ جسمی و روحی) در دوران سالمندی کسب کنند. در کشور فرانسه فرآیند بازنشسته شدن دو سال طول میکشد یعنی فرد دو سال قبل از بازنشسته شدن ۵۰ درصد ساعات اداری را صرف کار و ۵۰ درصد دیگر را صرف آموختن خودمراقبتی میکند. درحالی که در کشور ما افراد یک شبه بازنشسته میشوند در حالی که هیچ آمادگی برای دوران سالمندی ندارند.
یکی از دغدغههای دیگر ما در کشور بحث بیمه است؛ الان ۶۰ درصدمنابع بیمهای کشور برای ۱۰ درصد جمعیت سالمند استفاده میشود یعنی سالمندان ما شش برابر میزان جمعیت خود از خدمات بیمه بهره میبرند؛ حالا تصور کنید در سالهای آینده که امید به زندگی به دلیل پیشرفت خدمات بهداشتی و درمانی افزایش مییابد و سالمندان با سنین بیشتری زندگی میکنند؛ اتفاقی که میافتد این است که جمعیت سالمند از ۱۰ درصد به ۳۰ درصد افزایش مییابد و میزان نیاز به منابع بیمهای برای سالمندان چندین برابر افزایش مییابد و نیاز به بیمههای طولانی مدت خواهیم داشت در حالی که الان چنین بیمههایی در کشور وجود ندارد.
با وجود افزایش روزافزون بار بیماریهای غیرواگیر و مرگومیر ناشی از آنها، چرا پیشبینی میکنید رشد جمعیت سالمند با سرعت بیشتری ادامه یابد؟
نکتهای که وجود دارد این است که به موازات تغییر سبک زندگی انسانها، پیشرفتهای علمی نیز رخ میدهد و همین امر باعث میشود با وجود افزایش بار بیماریها در سالهای آینده، مدت زنده مانده افراد کمتر نشود. برای مثال در سالهای گذشته بسیاری از افراد پس از ابتلا به بیماریهای قلبی فوت میکردند اما الان با روشهای جدیدی که برای درمان بیماریهای قلبی ابداع شده، میزان مرگومیر در افراد بیمار پایینتر آمده است البته افزایش دادن طول عمر انسان به تنهایی هنر نیست بلکه باید به تناسب افزایش عمر افراد، کیفیت زندگی آنها نیز ارتقا یابد.
ارسال نظر