پایگاه خبری تحلیل ایراسین- سعید غفاری: واژه درد سه حرف دارد، مانند جنگ، مانند زخم و مانند غزه! یک انجمن بینالمللی درد را اینگونه معنا میکند: «یک تجربه حسی و عاطفی ناخوشایند مرتبط با آسیبدیدگی بافتی، یا شبیه آن» و مرحوم دهخدا مینویسد: «درد، خبر یافتن است از حال ناطبیعی». تعاریف بسیاری از درد وجود دارد و واژههای مختلفی مترادف با آن مطرح شدهاست ولی امروز درد در یک کلمه معنی میشود و آن غزه است.
معنای واژه درد را هیچ دایرهالمعارفی نمیداند جز کودکی که مادرش را زخمی روی تخت بیمارستان می بردند. مادرش زنده میماند؟ اگر زنده ماند در کدام خانه از مادرش پرستاری کند؟ دیشب زیر سقف اتاقی کوچک و در جوار خانوادهاش خوابید و امشب سقف اتاقش یک آسمان بیرحم است. نه خانه باقی مانده و نه خانوادهای. قصر رویاهایش در یک لحظه سقوط کرد و درد در آنی همه چیزش را از او گرفت. حالا او مانده، یک دست لباس پاره و چشمان پر از اشک.
زخمها روی صورتش نقاشی کشیدهاند. نقاشی روزهای خوب. همین یک هفته قبل میخندید و امروز چه خبری ممکن است خنده را مهمان صورت این کودک کند؟ زخمهای صورت و بدن طی مرور زمان خوب میشوند ولی با زخمهای عمیقی که اعماق افکارش را نشانه رفته است چه کند؟ این کودک چگونه چنین دردی را پشت سر بگذارد؟ فقط روی تکه سنگی که دیشب ستون خانهاش بود، آرام نشسته است، دستانش را دور سرش حلقه کرده و نگاهش را از دوربینها می دزدد. معنای درد را این کودک میداند. معنای درد را مادری میداند که چند شب قبل خانه و خانواده داشت و امروز فقط او مانده و جسد فرزندانش.
آخرین بار فرزندانش را در حال خواب دیده بود و اکنون خیره به جسم بیجان آنهاست. باور نمیکند! مگر میشود؟ چشمانش حتی قدرت گریه کردن ندارند و فقط مات و مبهوت است. چه شد که شب قبل فرزندنش کنار او بازی میکردند و اکنون جسم بیجانشان تکان نمیخورند؟ چگونه تحمل این سطح از درد ممکن است؟ این چه نوع درد ناجوانمردانهای است؟ چرا اینقدر بیرحمانه میتازد؟ چرا کودکان و مادران بیپناه را هدف گرفت؟
این همه سوال بیپاسخ و این همه درد! امروز آنهایی معنای درد را میدانند که از شدت بغض نمیتوانند سخن بگویند. آنهایی که با هیچ منطقی حقشان این همه درد نبود. واژه درد سه حرف دارد، مانند جنگ، مانند زخم و مانند غزه!
ارسال نظر