واژه کارآفرینی (Entrepreneurship) با منشا کلمه فرانسوی (Entrepreneurs؛ متعهد شدن) اگرچه تقریبا از قرن ۱۶ میلادی در ادبیات اقتصادی جهان مطرح شد اما اهمیت نوآوری و خلق ارزش جدید همواره مورد توجه بشر بوده است. با این حال با گذر زمان نقش این فرایند در اقتصاد به ویژه دستیابی به رشد اقتصادی پایدار بیشتر هویدا گشت و سیاستگذاران نیز بیشتر به دنبال گسترش کارآفرینی و تقویت خلق ارزش در اقتصاد پیش رفتند. بخشی از رشد اقتصادی در اقتصادهای پیشرفته جهان نظیر اقتصاد ایالات متحده آمریکا مرهون گسترش همین ادبیات و فراهم شدن محیط کسب و کار است.
فرضعلی سالاری سردری، کنشگر برنامهریزی و توسعه منطقهای، معتقد است:« کارآفرینی، مفهومی است که همواره با بشر بوده و تأثیر بسزایی در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها داشته و ضامن حیات و بقای کشورها است. در کشورهای در حال توسعه، کمبود سرمایه و نیروی کار، مشکل اصلی در توسعه اقتصادی محسوب نمیشود بلکه کمبود برنامههای کارآفرینی پویا مشکل اصلی به شمار میرود. نقش کارآفرینی در توسعه اقتصادی، منحصر به افزایش بازده و درآمد سرانه نیست، بلکه شامل پایهگذاری و آغاز اعمال تغییرات ساختاری در فعالیت اقتصادی و اجتماعی است. به همین دلیل امروزه نقش کارآفرینی در توسعه اقتصادی کشورها آن قدر کلیدی است که از آن به عنوان موتور توسعه اقتصادی نام برده میشود.
به علاوه کارآفرینی یکی از شاهکلیدهای توسعه اقتصادی و درآمدزایی در شهرها و شهرداریها است. شهرها به عنوان مراکز دانش، تولیدات خاص، تسهیل تفکر خلاقانه و نوآورانه، آفرینشگر فرصتهای ارزنده برای اشتغال و کار آفرینی است. عملکرد مدیریت شهری در حوزه توسعه کارآفرینی با مدیریت کارآفرینی با رویکردهای منبع محوری، گسترش فرهنگ کارآفرینی، پاداش با تکیه بر استراتژی ساختار مدیریت کارآفرین و درآمدزا امکان پذیر است.»
کشورهایی که بخش قابل ملاحظهای از تولید علم و دانش را به خود اختصاص دادهاند و از این نظر کارآفرین هستند، از نظر صنعتی توسعه یافته و از توان اقتصادی و سیاسی بالایی برخوردارند. در واقع به کارگیری دانش و مدیریت در هر جامعه زیربنای نوآوری و خلاقیت است به همین دلیل امروزه بزرگترین سرمایه یک بنگاه اقتصادی، نیروهای متفکر، یادگیرنده و خلاق آن بنگاه هستند؛ افرادی که عموما کارآفرینند یا استعداد بالایی در تبدیل شدن به یک کارآفرین دارند. بر این اساس میتوان گفت توسعه پایدار امروز بر پایه نوآوری و خلاقیت و استفاده از دانش استوار است.
رابطه کارآفرینی با توسعه پایدار
در ابتدا و پیش از ورود به بحث ارتباط میان این دو مقوله مهم، باید گفت از نظر ادبیات اقتصادی، میان دو واژه «رشد اقتصادی» و «توسعه اقتصادی» تقاوت وجود دارد. اگرچه رشد اقتصادی مقدمه ایجاد توسعه در اقتصاد به شمار میرود و به نوعی میتوان آن را شاخصی برای اندازهگیری بهبود وضعیت اقتصاد معرفی کرد اما وجود رشد اقتصادی لزوما به معنی ایجاد توسعه اقتصادی نیست.
رشد اقتصادی یک داده کمی است که تغییرات (عددی) تولید ناخالص ملی را نشان میدهد اما کیفیت و به تغییرات کیفی اقتصاد را نشان نمیدهد در حالی که توسعه اقتصادی یک شاخص کیفی محسوب میشود. بنابراین توسعه اقتصادی در واقع تغییرات کیفی یک جامعه را بیان میکند که نمود آن میتواند در رشد اقتصادی تبلور یابد.
به این ترتیب میتوان توسعه اقتصادی را اینگونه تعریف کرد: تغییرات کیفی در ساختار اقتصاد یک جامعه و آن دسته از تغییرات بنیادی که بر تولید ناخالص ملی اثر میگذارد. البته رشد اقتصادی خود شامل سه بعد اقتصادی، اجتماعی و محیطی است.
به بیان دیگر هر زمان که تولید ناخالص ملی یک کشور افزایش یابد، آن کشور با رشد اقتصادی رو به رو است و هر زمان که این افزایش درآمد ملی سبب تغییر سبک زندگی مردم و افزایش رفاه باشد، توسعه اقتصادی در جامعه مذکور به ثمر نشسته است. به علاوه باید توجه داشت که هر دو مفهوم «رشد اقتصادی» و «توسعه اقتصادی» محدود به یک سطح معین نبوده و ارزش آنها در تداومشان است. اقتصاد ایران خود نمونه خوبی برای درک این مسئله است.
اگرچه اقتصاد نرخ رشد اقتصادی هدف برنامه های پنجم و ششم توسعه ۸ درصد تعیین شده است، متوسط رشد اقتصادی کشور از سال ۹۱ تا ۹۸ تقریبا نزدیک به صفر بوده است. این در حالی است که رشد اقتصادی کشور طی این مدت بین منفی ۸.۳ تا مثبت ۱۴ درصد در نوسان بوده است. بنابراین علی رغم ایجاد رشد اقتصادی در برخی از سالها در بازه زمانی ذکر شده، مستمر نبودن این رشد و دنده معکوس اقتصاد عملا برآیند رشد اقتصادی کشور در ۸ سال را تقریبا به هیچ رسانده!
حال میتوان به ارتباط میان کارآفرینی و توسعه پایدار پرداخت. توسعه کارآفرینی در مقیاس کلان (با فرض وجود الزامات لازم از جمله محیط کسب و کار مناسب) به دلیل نوآوری و خلاقیت در تولید و ارائه کالا و خدمات، رقابت را در جامعه کسب و کار افزایش میدهد و افزایش رقابت نیز در سطح کلان اقتصاد را به پیشرفت سوق میدهد. بسیاری از محصولات جدید برآمده از اکوسیستم کارآفرینی هم قابلیت صادرات دارد که خود عاملی برای افزایش صادرات غیرنفتی به شمار میرود؛ شاخصی که توسعه یافتگی اقتصاد بخش واقعی یک کشور را نشان میدهد و مبین این موضوع است که یک نظام اقتصادی تا چه اندازه موفق به عبور از اقتصاد پرخطر نفتی و مبتنی بر منابع طبیعی صرف است.
از سوی دیگر ایجاد کسب و کارهای جدید مستلزم به کارگیری نیروی کار است بنابراین فرصتهای اشتغالزایی جدیدی به وجود میآید و نرخ بیکاری در جامعه کاهش خواهد یافت. علاوه بر این از آنجایی که موفقیت یک کسب و کار در گروه تقویت نیروی انسانی است، صاحبان استارتاپها و کسب و کارهای نوآور پیوسته میکوشند تا پرسنل خود را تقویت کرده و رشد دهند؛ سرمایه انسانی یکی از مهمترین ملاکها و الزامات توسعه اقتصاد در جوامع محسوب میشود.
بدیهی است با افزایش اشتغال تبعات بیکاری از جمله فقر و نابسامانیهای اجتماعی و فرهنگی نیز از بین رفته و جامعه، گامی دیگر در جهت توسعه بیشتر برخواهد داشت. همچنین از آنجایی که کلید موفقیت در کارآفرینی یافتن روشهای خلاقانه برای حل مسائل است، کارآفرینان با استفاده از تکنولوژی های جدید و شیوه های نوین، سریعتر، و کم هزینه تر نیازهای جامعه را به نحو احسن برآورده میسازند و با اثرگذاری در جامعه، سبب پویایی، افزایش بهرهوری و ارزش کار میشود.
توسعه پایدار، توسعهای است که نیازهای نسل فعلی را بدون خدشه آوردن بر توانایی نسلهای آینده در تامین نیازهای خود تامین کند. به بیان دیگر در پایداری اقتصادی رفاه فرد و جامعه باید از طریق استفاده بهینه و کارایی منابع طبیعی و توزیع عادلانه منافع حداکثری تامین شود به همین دلیل لازم است تا شاهد رشد عادلانه و متوازن جامعه انسانی و تضمین بهرهمندی تک تک انسانها در طول زمان بدون هرگونه خدشه به منابع موجود باشیم.
همانطور که گفته شد کارآفرینان افرادی خلاق هستند که تلاش میکنند دنیا را به گونه دیگری بنگرند. این تفاوت در نگاه در نهایت منجر به بهبود مستمر فرآیندها، بهینه سازی استفاده از منابع موجود، کاهش هزینهها و پیشرفت فناوری میشود. حال در شرایطی که محیط کسب و کار در بازار و فرهنگ سازمانی در بخش اداری و سازمانی یک جامعه مناسب باشد، چرخه خلاقیت و کارآفرینی پیوسته تکرار شده و منجر به نوآوری میشود؛ چیزی که در توسعه پایدار نقش اساسی دارد.
از آنجا که دانش و یادگیری دو عامل موثر در کارآفرینی است باید با برنامه ریزی درست شرایط برای تقویت این دو رکن مهم در جامعه فراهم شود. طبیعی است آموزش مهمترین نقش را در این بین ایفا میکند. همکاری و همراهی نهادهای دولتی در ایجاد و تقویت اکوسیستم کارآفرینی از جمله توسعه فرهنگ کارآفرینی و تاسیس نهادهایی چون صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه، صندوقهای پژوهش نوآوری، شتابدهنده و پارکهای علم و فناوری در کنار به کارگیری از اساتید خلاق به منظور آموزش و پرورش واقعی نسل کارآفرین از جمله اقداماتی که میتواند در رفاه و توسعه اقتصادی ایران نقش جدی داشته باشد.
یادداشت از: محمد رضایی فرد؛ روزنامه نگار اقتصادی
ارسال نظر