به گزارش خبرنگار ایراسین، «عشق و علاقه به تیم برای دهه شصت است»، این جملهای است که وکیل یکی از مشهورترین بازیکنان فوتبال ایران در یک دهه اخیر در یک برنامه تلویزیونی برای دفاع از موکل خود که در حال پیوستن به رقیب سنتی بود، به زبان آورد.
البته این انتقال درنهایت به نتیجه نرسید اما بهانهای شد تا باری دیگر توجه مردم و رسانهها به آشفتهبازار فوتبال ایران جلب شود؛ فوتبالی که بهزور قوانین سختگیرانه کنفدراسیون فوتبال آسیا، به سمت حرفهای شدن حرکت میکند اما هرچقدر میدود بیشتر نمیرسد.
فوتبالی که سالهای سال است در آرزوی حق پخش تلویزیونی مانده و حالا تکنولوژی کمکداور ویدئویی نیز تبدیل به معضل روز آن شده است؛ ۷۲ ساعت درگیر انتقال احتمالی یک بازیکن از باشگاهی به باشگاه دیگر میشود. از رئیس فدراسیون فوتبال گرفته تا برنامههای تلویزیونی، روزنامهها و خبرگزاریها همه و همه طوری خود را درگیر انتقال یک بازیکن میکنند که گویا همه مشکلات فوتبال ایران حل شده و همین یکی باقی مانده است.
مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال در اظهارنظری در خصوص انتقال علیرضا بیرانوند به استقلال گفته بود: «نمیدانم فقط میدانم مسائلی که میگویند اینطور نیست و همهاش بهخوبی و خوشی حل میشود.»
شاید این هیاهو در ایران با اخباری مانند پیوستن کریستیانو رونالدو به النصر و کریم بنزما به الاتحاد عربستان قابلمقایسه باشد اما این کجا و آنکجا.
وقتی از رئیس فدراسیون فوتبال عربستان در خصوص انتقال کریستیانو رونالدو به النصر که احتمالاً مهمترین ترانسفر تاریخ فوتبال قاره آسیا است میپرسند، میگوید: «من ازاینجا اعلام میکنم و سوگند یاد میکنم که هیچ دخالتی در انتقال رونالدو به باشگاه النصر نداشتم؛ فدراسیون فوتبال بیطرف است و در انتقال رونالدو به النصر دخالتی نداشته است، تمامکارهای انتقال این بازیکن طبق قانون توسط مدیران باشگاه النصر انجام شده است.»
در بررسی ابعاد دیگر این انتقال به گفتار و رفتار غیرحرفهای مدیران دو باشگاه پرطرفدار پایتخت میرسیم؛ جایی که کسی که باید سکوت کند تا اگر قرار است انتقالی صورت بگیرد، در فضایی آرام و بهدوراز حاشیه باشد، با اظهارنظرهای نسنجیده، خودش و باشگاهش را در باتلاق این انتقال فرومیبرد.
در طرف مقابل کسی که باید پاسخگوی فسخ قرارداد مهمترین بازیکن تیمش باشد، در صندلی عقب ماشین پنهان میشود و شأن و شخصیت یک باشگاه را زیر سؤال میبرد.
اما اگر فکر میکنید قرار است از این اشتباهات درس عبرت گرفته شود، باید بیشتر فکر کنید چراکه در فاز بعدی وارد چرخهای میشویم که شاید سرآغاز این کلاف سردرگم باشد؛ عدم شفافیت مالی در قرارداد و بیان ارقام غیرقابلباور.
کمتر کسی باور میکند بازیکنی که تا همین چند روز پیش با دعوا بر سر آپشنهای قراردادش، آن را فسخ کرده و با تیم رقیب بر سر میز مذاکره نشسته است، حالا با همان قرارداد قبلی به تیم خود بازگشته باشد؛ آنهم زمانی که از دیگر تیم پایتخت پیشنهاد ۹۰ تا ۱۲۰ میلیاردی داشته است. اما اصرار مدیران پرسپولیس به قرارداد ۱۴ میلیاردی بیرانوند موضوعی است که احتمالاً سال آینده و در همین ایام تبدیل به رسواییای دیگر خواهد شد.
مگر میشود به نقش مهم هواداران در این درامای فوتبالی نپرداخت؟ هوادارانی که منفعت مالیای از هیچکدام از فعلوانفعالات فوتبال ندارند، اما وقتی محبوبترین بازیکن تیمشان اقدام به فسخ قرارداد و مذاکره علنی با دشمن دیرینه میکند و درنهایت با برآورده شدن خواستههایش تصمیم به تمدید قرارداد میگیرد، برایش سر و دست میشکنند و تا آخرین ساعات شب جلوی درب باشگاه منتظر تشریففرمایی وی میشوند.
حتماً نام بیماری «مالیخولیا» به گوشتان خورده است، مالیخولیا کلمهای است که ریشه در دوران یونان باستان دارد. در حقیقت مردمان یونان باستان از این اصطلاح برای توصیف حالات احساسی فرد مبتلابه افسردگی استفاده میکردند. از منظر آنها کسی که در غم، اندوه و ناامیدی عمیق فرومیرفت، مبتلابه مالیخولیا بود.
حالا فوتبال ایران درگیر «مانیخولیا» است، افسردگی و ناامیدیای که پایه و اساس آن پول است و برای نجات فوتبال ایران از این حالت غمگین، به عزمی جدی نیاز است.
ارسال نظر