پایگاه خبری تحلیلی ایراسین - سعید غفاری: رسالت واژهها رساندن مفهوم به جملات بود و جمع آنها در کنار هم جمله را میساخت تا اینکه واژهها به تنهایی از جملات بزرگتر شدند. اکنون بعضی از واژهها نه به اندازه یک جمله بلکه به اندازه هزاران جمله معنا میدهند، مانند واژه «ایران».
ایران تنها یک واژه نیست، یک جان است! در تاریخ چند هزار سالهاش زندهاست، نفس میکشد، میخندد و گاهی گریه میکند. شاید بیشتر گریه کردهایم از کشته شدن امیرکبیر گرفته تا قطره به قطره خون دلاورانی که جنگیدند و اجازه ندادند یک وجب از خاکش در دستان بیگانگان باشد. ایران تنها یک واژه نیست زیرا خاک دارد، هوا دارد و درختانی که با عشق آبیاری شدهاند.
برای تکه به تکه ایران در لحظه به لحظه تاریخ دریایی از خون به زمین ریخته است، مانند جوانانی که با عشق پا روی مین میگذاشتند. واژه ایران هزاران سال معنا دارد. حالا تصور کن نوشتن در موردش چقدر سخت است. از کجا آغاز کنی؟ چگونه بنویسی؟ با کدام واژهها، واژهای را تعریف کنی که به تنهایی یک تاریخ است؟ خبرنگار هر روز با این چالش روبهرو است. چگونه در شان ایران بنویسم؟
وارث شمشیر سرداران ایران، وارث فردوسی و وارث تاریخ ایران جملاتی هستند که مینویسیم و شاید صد سال دیگر ایران را از نوشتههای امروز قضاوت کنند. خبرنگار راوی اتفاقات زمانه نیست بلکه به آنها جان میدهد. اگر جملهای بنویسیم که اشک ایران جاری شود چه؟ چگونه بنویسیم که ایران بخندد؟ چگونه واژهها را در کنار هم بگذاریم که یک ایران خوشحال باشد؟
هرچه جنجالیتر باشد پربینندهتر است، بیشتر مطرح خواهیم شد ولی آیا به ایران فکر میکنید؟ چقدر برای خوشحالی ایران نوشتهایم؟ از سیاستمداران انتقاد میکنیم ولی آیا تا به حال با نوشتهای خانوادهای را خوشحال کردهایم؟ جنجال اگر جذاب باشد آبروی ایران مهمتر است. به بهانه حمله به گروههای سیاسی یا دیدگاههای اقتصادی برای آبروی ایران از رو شمشیر نکشیم. یک بار برای امسال وعده کنیم، برای خوشحالی دل ایران بنویسیم. دلش را شاد کنیم و بخندیم تا هر روز به عنوان خبرنگار شاد باشیم.
ارسال نظر